The undoing یک مینی سریال است که مثل خیلی موارد دیگر فیلم دیدن هایم هارد را باز کردم، دنبال چیزی می گشتم، چشمم به یک اسم نااشنا خورد، آن فیلم را باز کردم که ببینم چیست و بعد ادامه دادم.
آیا توصیه به دیدنش می کنم؟ خیر
اما با این وجود دوست دارم در موردش بنویسم:
1- از این فیلم چیزی که ذهن من را به خود مشغول کرده است این است که در خلال فیلم می بینیم بجز Grace همه از خیانت جاناتان به نوعی خبر داشته اند یا حداقل اشاره هایی بوده است اما هر کدام به دلایلی به گریس نگفته اند و همگی معتقدند اگر در گذشته این تکه های حقیقت را گفته بودند النا کشته نمی شد. سیلویا دوست گریس به او نگفته است چون وکیل است و باید بر حسب خواست موکلش عمل کند. هنری پسرش نگفته است چون امیدوار بوده است که پدرش یک روزی به مادرش برمی گردد و پدر و مادر را کنار هم خواهد داشت. پدرش در مقابل پولی که جاناتان گرفته است سکوت کرده چون دخترش هیچ وقت خواسته ای از او نداشته و می خواسته است که ناشناس محافظ او باشد. به این فکر می کنم من کجاها برای محافظت دیگران یا خودم سکوت کرده ام؟ دروغ های کوچک و بزرگ دیگران را با سکوتم سرپوش گذاشته ام تا شاید اوضاع بهبود پیدا کند؟ و بعد به این فکر می کنم که این سکوت ها کجا و کی می تواند به همان دیگری یا خودم ضربه بزند؟ خیلی نزدیک، خیلی زود.
2- جمله ماندگار فیلم آن جایی است که فرانکلین پدر گریس به او می گوید تو یک روانشناسی و برای همه رفتارها می گویی او بشر است پس جای گذشتن دارد اما قتل...
To have an affair, that’s human. To strike at someone in an… an act of passion, or anger, that’s human. But to bludgeon someone to death, and keep on bludgeoning them long after they are dead, that is a monster, Grace. That is a monster.
و همین جمله به گریس در انتخاب حرکت نهایی اش کمکش می کند. حالا این جمله چه کمکی به من می تواند بکند؟ بخشیدن خوب است. سکوت خوب است. قناعت خوب است. اما مرز آن کجاست؟ از چه حدی به بعد باید محکم بود؟
3- اسم فیلم: در موردش سریع یک گوگل کردم. سه اشاره در فیلم یافتم.
اول اینکه وقتی Grace (نیکول کیدمن) می رود یک وکیل استخدام می کند برای JOnatan. وقتی Hayley دارد با گریس صحبت می کند یک جمله می گوید:
“If he killed her, I can’t make him innocent, I can’t make him faithful. A lot of clients hire me to undo everything, wipe the slate clean.”
و می بینیم یک جایی به بعد تصمیم باید گرفته شود که undo کردن اتفاق بیفتد یا خیر. دوم زمانی است که گریس و جاناتان در کنار رود در حال صحبت هستند و جاناتان می گوید رابطه ما undone هست. سوم می تواند اشاره به رفتار undoing در مباحث روانشناسی داشته باشد. این برای من توجیه بهتری دارد خصوصا اینکه در فیلم ارجاعات زیادی به روانشناسی وجود دارد. مثلا جاناتان در مورد علت علاقه خانواده های بیماران به او می گوید مسلما چون من بچه آنها را نجات می دهم آنها بهم علاقمند می شوند. این دقیقا یک رفتار است که در روانشناسی تعریف شده است، مثل خیلی از افراد که عاشق تراپیست خود می شوند. یا در آخر فیلم. با این مقدمه ببینیم رفتار undoing چیست؟ رفتار undoing آن طور که من یک جستجوی سریع کردم یک مکانیسم دفاعی است که فرد زمانی افکار مخرب یا ناسلامی به ذهنش خطور می کند برای آنکه آن را انجام ندهد رفتاری کاملا متضاد با فکرش در پیش می گیرد. البته در مبحث روانشناسی جرم این طور نوشته است که مجرم پس از ارتکاب عمل مجرمانه کارهایی انجام می دهد تا گذشته را تغییر دهد و یک ظاهر خوب و مقبول ایجاد کند مثلا پس از قتل، قربانی را با گل یا لباس های زیبا تزیین می کند. اگر اولین تعریف یعنی تغییر رفتار را بپذیریم می شود علت قتل را توجیه کرد. اگر دومی را بپذیریم دلایل و رفتارهایی که بعد در فیلم می بینیم را توجیه کنیم. با دانش اندک من، این بحث undone خواهد بود.